سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کشف بقایای اجساد 2500 ساله سربازان ایرانی در صحرای مصر

در این باره، «داریو دل بوفالو»، عضو تحقیقات دانشگاه «لچه» ایتالیا به کانل دیسکاوری آمریکا گفته است: نخستین نشانه برای این موضوع را می‌توان در یادداشت‌های تاریخدان یونانی آقای هرودت دید.
این کشف، یکی از معماهای تاریخی را که توسط هرودوت مورخ یونانی گزارش شده حل کرده است. هرودوت ـ 484-425 پیش از میلاد ـ در کتاب تاریخ خود آورده است، کامبیز، فرزند کوروش، پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت‌پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت ـ که سر به شورش برداشته بودند ـ مقابله کند.
این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود و پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت.

هرودوت در تاریخ خود به باد‌های شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گردباد‌ها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت.
این گزارش می‌افزاید: داستان گم شدن ارتش کامبیز ـ کمبوجیه ـ در یادها ناپدید شد و هیچ ردپایی از سربازن ایرانی به دست نیامد تا اغلب دانشگاهیان آن را داستانی خیالی بپندارند.
اما اکنون دو دانشمند باستان‌شناس ایتالیایی ادعا می‌کنند که شواهد برجسته‌ای یافته‌اند که ارتش ایران در توفان شن‌ها دفن شده است. دو برادر ایتالیایی به نام‌‌ها «آنجلو» و «الفردو» کستیگلیونی که به خاطر کشف مشهور خود در بیست سال پیش در شهر تاریخی مصر، «شهر طلا»، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند، ادعای جدیدی را مطرح کرده‌اند.
فیلم باستان‌شناسی که در فستیوال «روورتو» نشان داده شده، بیانگر تحقیق سه ساله و همچنین پنج سال اعزام هیات باستان‌شناسی به این منطقه است. آنها در سال 1996 شروع به این فعالیت کردند که البته آنها آهن‌آلاتی را در نزدیکی «سیوا» پیدا کردند و در حالی که آنها روی منطقه کار می‌کردند، اجساد و استخوان‌های انسان‌های را در یک گودال یافتند که آنها این گودال را یک پناهگاه طبیعی در نظر گرفتند؛ آن یک صخره به طول 114.8 فوت و 5.9 فوت عرض و 9.8 فوت عمق یافتند. از این پناهگاه‌های طبیعی زیاد در صحرا یافت می‌شود، اما این یکی در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و اندازه آن برای پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است؛ اما فلزیاب‌های یک باستان شناس مصری، تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان پیدا کرد.


قاره ی گمشده ی اتلانتیس(قسمت دوم)

در سال 1628 قبل از میلاد مسیح انفجار بسیار مهیبی حاصل از فعالیتهای آتشفشانی که قدرت تخریبی آن برابر با انفجار 150 بمب هیدروژنی بود روی داد و در اقیانوس حفره ای به شعاع 12 الی 15 کیلومتر و به عمق 2 کیلومتر ایجاد کرد و سرزمین آباد و متجدد آن دوران یعنی آتلانتیس را در یک آن به کام نیستی کشید.
صدای مهیب آن انفجار در تمام قاره های دیگر شنیده شد و بلایای حاصل از آن که نتیجه ابر متراکمی از دود غلیظ آ‌تشفشانی و گرد و غبار متراکم بود به صورت سرمای کشنده در اواسط تابستان و باران سیل آسائی که محصولات کشاورزی و بناهای مسکونی و حتی سلطنتی را در اقصی نقاط جهان از آن جمله در چین باستان، مصر فرائنه، حکومت نو پای وایکینگها در اروپا، تمدن ایلکاها و ناسکاها در قاره امریکا، امپراطوری گسترده ساسانیان، و … ویران کرد، نمودار شد.
دانشمندان معتقدند که آن یک رویداد طبیعی بود، اما اولیای مذهبی عقیده دارند که آن نتیجه گناهان کبیره مردمان آن روزگار بود. به هر حال ما باید پند بگیریم از هر دوی این نظرات، چرا که ما نیز انسانهایی فناپذیر هستیم
در 12 آوریل 1939 مرد 63 ساله ای در حالتی مانند خلسه از دنیای گمشده ای در گذشته سخن راند. افکارش به نظر نامربوط می آمد ولی معنی و منظورش واضح و تکان دهنده بود. او گفت:«وقتی زمین شکافته شد و قاره در آب فرو رفت مردمان آن سرزمین سوار بر ماشین پرنده آن دوران خود را به سرزمین مایاها یا یوکاتان رسانند.»
راوی، ادگار کایس معروف به پیامبر خفته تمای مکاشفاتش را در حالت خلسه مشاهده و بیان می کرد. برای دو دهه، نهان بینمرموز، شنوندگان خود را با شرح و توصیف هایی در مورد جزیره ی افسانه ای آتلانتیس مبهوت کرد. کایس از زمان های بسیار دوری صحبت کرد و از قاره ای که قبل از آنکه اقیانوس آنرا ببلعد چنان تکنولوژی پیشرفته ای داشت که بشر تا به امروز نظیرش را به خود ندیده است. او زنان و مردانی هم دوره ی خود را نام برد که در زندگی های قبلی خود از ساکنان این قاره ی معدوم شده بودند. کایس از بازماندگان این فاجعه ی بزرگ که در حال حاظر در کره ی ارض پراکنده اند سخن می گفت. یکی از پسرانش بعدها درباره ی آتلانتیس گفت:« اینها عجیب ترین و غیرممکن ترین اطلاعاتی است که ادگار کایس در پرونده های خویش ظبط کرده.» پسر دیگر وی به نام ادگار ایوان کایس دربارهی پدرش چنین گفت:« تا زمان اثبات واقعی وجود آتلانتیس، کایس دارای مکان و مرتبه ای خاص خواهد بود. از طرفی دیگر اگر گفته های وی ثابت شود، یکی از مشهورترین باستان شناسان و تاریخ نویسان جهان خواهد شد. وقایع تاریخی آتلانتیس اگرچه باورنکردنی به نظر می آید اما در هر حال خالی از جذبه هم نیست. قاره ی گم شده ای که به میراث و تاریخ بشریت بافته و تنیده شد. سرزمینی که هزاران سال قبل فیلسوفان، شاعران، تاریخ نویسان و کاشفان بزرگی داشته و سوابق آن ها را افلاطون حدود 255 سال قبل از میلاد مسیح به رشته ی تحریر در آورده است. قدرت و خرد مردمان آتلانتیس نسل به نسل نقل شده. اینها به مثابه خاطره ای از بهشت است، بهشتی که اکنون در اعماق تیره ی دریا خوابیده است. جاه طلبی انسان او را به فراتر از کره زمین به ماه و سیارت دیگر کشانده، اما خاطره ی این جزیره همیشه باقی می ماند.
آتلانتیس راز ابدی
شاید آتلانتیس در کوه های آفریقای شمالی یا در صحرای آفریقا و یا در جزایر مالت در دریای مدیترانه یا در شهر های کارتاژ در خلیج تونس یا در جنوب غربی اسپانیا باشد. جستجو برای آتلانتیس به کشف تمدن هایی مانند تمدن های هلنی-یونانی، مایا ها و اینکاها در دنیای جدید و حتی مصر باستان منجر شده است. حتی دو قاره ی گمشده مو و لموریا را هم می توان به نوعی به آتلانتیس نسبت داد.
نخستین کسی که به مسئله آتلانتیس پرداخت، فیلسوف بزرگ، افلاطون بود که در بین سال های 428_348 قبل از میلاد مسیح می زیست. او شاگرد سقراط حکیم بود و مکتب خود را در مدرسه ی آتن برپا کرد. فلسفه ی خود را در کتابی به صورت گفتگویی دو نفره که سقراط شخصیت اول آن است نوشته است. در جمهوری سقراط و طرف های صحبتش نظریه و فلسفه دولت آرمانی و استبداد ملایم شاهان را مطرح می کنند.
اولین نوشته های افلاطون درباره ی آتلانتیس در سن هفتاد سالگی نوشته شد. از مهمترین شخصیت های کتاب افلاطون تیمائوس ستاره شناس است. قسمت اعظم گفتگو به نام خود اوست و به نحوی ارائه شده که درباره ی علوم طبیعی صحبت می کند، کریتیاس تاریخ نویس از فلسفه ی اداره ی حکومتی محلی سخن گفته که عینا در جمهوری آمده. بنا بر نوشته افلاطون این داستان به کریتیاس و بعد از او به راهبی مصری و از طریق او به سیاستمداری به نام سولون منتقل شده است. بنا به نظر مصریان شرایط مناسب برای استقرار جمهوری مکانی به غیر از آتن نیست. ولی 9000 سال قبل از افلاطون «آتنا» رب النوع دانایی بنیان شهری را می گذارد، شهری با مردمانی والا. بنا بر نوشته ی افلاطون آنسوی ستون های هرکول جزیره ای بزرگتر ازآفریقای شمالی و آسیای صغیر، مشابه با اندازه های دنیای افلاطون وجود داشته است. درون جزیره قدرت فوق العاده ای سربلند می کند. این قدرت همان آتلانتیس است.
پادشاه سلطه ی خود را به مناطق دیگر از جمله مرکز مدیترانه، ایتالیا و مصر می کشاند. مردمان این سرزمین در اندیشه ی تسلط به تمام جهان بوده اند. و از همین روی به سرزمین یونان حمله می کنند، اما در جنگی سخت که در شرف پیروزی بود زمین لرزه و سیل واقع می شود و در طی یک شبانه روز تمامی سرزمین را از صحنه ی روزگار ناپدید می کند.
این مصیبت به وسیله ی راهبی مصری روایت شده است. با وقوع این بلا قسمتی از تاریخ یونان نامعلوم مانده است. مصر به دلیل طغیان رود نیل که سالانه در زمان معینی اتفاق می افتد همیشه از چنین بلایایی مصون مانده و مصریان قادر به ثبت و پیش بینی این گونه حوادث بوده اند. اشاره به جنگ در تاریخ یونان بخش بحث انگیز و نامعلومی را برای تاریخ نویسان باقی گذاشته است. کریتیاس آتلانتیس را با تمام جزئیات نقل می کند. گزارش های وی پر از شرح معماری مهندسی و جزئیات برگزاری جشن ها است و نمی تواند تنها زائیده ی فکر و عقاید فلسفی افلاطون باشد. به طور خلاصه می توان گفت که افلاطون با مرارت و زحمت فراوان وقایع آتلانتیس را طوری به رشته ی تحریر درآورده که برای خوانندگان زمان خود باورکردنی باشد. این نوشته ها بعد از 200 سال هوز سند محکمی محسوب می شود.


آتلانتیس قارهی گم شده

قرون متمادی از زمانیکه قاره ی آتلانتیس به اعماق سرد و تاریک آبهای سرد اقیانوس اطلس فرو رفته می گذرد اما وجود این قاره هنوز معمایی ست در تاریخ. اگر براستی آتلانتیس وجود داشته، آنرا می باید تمدنی متفاوت از سایر تمدن ها به حساب آورد. براساس نظریه ی دانشمندان، این تمدن در ظرف مدتی کوتاه تر از یک روز، بدون باقیماندن کوچکترین اثری از صحنه‌ی روزگار محو شد.
قدیمی ترین و کامل ترین شواهد درباره ی اوج و حضیض این جزیره ی بزرگ از طریق نوشته های افلاطون فیلسوف قرن چهارم پیش از میلاد مسیح به دست ما رسیده است. براساس نوشته های او «آتلانتیس جزیره ای بود سرشار از نعمت، باغات پرمیوه و گله های بزرگ حیوانات گوناگون.» در مرکز شهر خانه های مجلل در کنار کاخ سلطنتی و معبد پوزئیدون بزرگ قرار داشته. اما نه جلال و نه طلا و عظمت نتوانست آن ها را از بلایا مصون بدارد. مال اندوزی، حرص و طمع و ولع روزبروز بیشتر و باعث فساد این تمدن شد. بر اساس گفته های افلاطون تمامی این تمدن با مرگی شگفت انگیز از میان رفت.
نام آتلانتیس معمولا همراه مکان های اسرار آمیز دیگر از جمله اهرام مصر و استون هنج می آید. اگرچه سرزمینی که افلاطون به تصویر کشیده چیزی بیشتر از رویا نیست، اما عده ای معتقدند که سرزمینی که غرق در طلا، نقره و مس بوده، در کف اقیانوس در انتظار کشف شدن است. شاید روزی افسانه ی این بهشت گمشده  در روی این کره ی خاکی حقیقت پیدا کند.

 

 

در 12 آوریل 1939 مرد 63 ساله ای در حالتی مانند خلسه از دنیای گمشده ای در گذشته سخن راند. افکارش به نظر نامربوط می آمد ولی معنی و منظورش واضح و تکان دهنده بود. او گفت:«وقتی زمین شکافته شد و قاره در آب فرو رفت مردمان آن سرزمین سوار بر ماشین پرنده آن دوران خود را به سرزمین مایاها یا یوکاتان رسانند.»

راوی، ادگار کایس معروف به پیامبر خفته تمای مکاشفاتش را در حالت خلسه مشاهده و بیان می کرد. برای دو دهه، نهان بینمرموز، شنوندگان خود را با شرح و توصیف هایی در مورد جزیره ی افسانه ای آتلانتیس مبهوت کرد. کایس از زمان های بسیار دوری صحبت کرد و از قاره ای که قبل از آنکه اقیانوس آنرا ببلعد چنان تکنولوژی پیشرفته ای داشت که بشر تا به امروز نظیرش را به خود ندیده است. او زنان و مردانی هم دوره ی خود را نام برد که در زندگی های قبلی خود از ساکنان این قاره ی معدوم شده بودند. کایس از بازماندگان این فاجعه ی بزرگ که در حال حاظر در کره ی ارض پراکنده اند سخن می گفت. یکی از پسرانش بعدها درباره ی آتلانتیس گفت:« اینها عجیب ترین و غیرممکن ترین اطلاعاتی است که ادگار کایس در پرونده های خویش ظبط کرده.» پسر دیگر وی به نام ادگار ایوان کایس دربارهی پدرش چنین گفت:« تا زمان اثبات واقعی وجود آتلانتیس، کایس دارای مکان و مرتبه ای خاص خواهد بود. از طرفی دیگر اگر گفته های وی ثابت شود، یکی از مشهورترین باستان شناسان و تاریخ نویسان جهان خواهد شد. وقایع تاریخی آتلانتیس اگرچه باورنکردنی به نظر می آید اما در هر حال خالی از جذبه هم نیست. قاره ی گم شده ای که به میراث و تاریخ بشریت بافته و تنیده شد. سرزمینی که حدود 2هزار سال قبل فیلسوفان، شاعران، تاریخ نویسان و کاشفان بزرگی داشته و سوابق آن ها را افلاطون حدود 255 سال قبل از میلاد مسیح به رشته ی تحریر در آورده است. قدرت و خرد مردمان آتلانتیس نسل به نسل نقل شده. اینها به مثابه خاطره ای از بهشت است، بهشتی که اکنون در اعماق تیره ی دریا خوابیده است. جاه طلبی انسان او را به فراتر از کره زمین به ماه و سیارت دیگر کشانده، اما خاطره ی این جزیره همیشه باقی می ماند.


قاره ی آتلانتیس

آتلانتیس (به یونانی: ?τλαντ?ς ν?σος)، در اسطوره‌های یونان، جزیره‌ای افسانه‌ای در آن سوی ستون‌های هرکول در اقیانوس اطلس است.

نخستین فرد ساکن این جزیره، اونور، با لئوکیپه ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام کلیتو شدند. خدای حامی جزیره، پوسیدون عاشق کلیتو شد و کلیتو از او پنج جفت پسر دوقلو به دنیا آورد. پوسیدون جزیره را بین پسرها قسمت کرد و پسربزرگ‌تر اطلس را پادشاه جزیره کرد. از این جزیره در نوشته‌های افلاطون یاد شده‌است.[?]

حدود ??? سال قبل از میلاد " افلاطون در رساله‌ای تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت : «?? هزار سال پیش از این جزیره‌ای بوده‌است بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که...» به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد. وی در رساله دیگری به نام کورتیاس (Critias) شرح بیشتری از قاره آتلانتیس و تمدن آن نوشت «آتلانتها افزون بر ?? میلیون نفر بودند که در جزیره‌ای خوش آب وهوا به وسعت ??? هزار مایل مربع زندگی می‌کردند در جنگلهای انبوه آتلانتیس انواع جانوران بزرگ وکوچک می‌زیستند و شهرهای آباد آن با ساختمانهای عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر ...»

مطابق گزارش افلاطون «... بر این سرزمین اطلس حکومت می‌راند که مردم او را ستون آسمان می‌دانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای آن تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی در زیر تابش نور خورشید همچون الماس می‌درخشید .» افلاطون ادامه می‌دهد :«مقدس‌ترین حیوان در نزد مردمان اتلانتیس گاو نر بود که مظهر قدرت بی شمار می‌رفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی می‌شد تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگ‌آمیزی کند .» به نوشته افلاطون : «در قاره آتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانال‌های آب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعه‌ها و باغها را سیراب می‌کردند . اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند افلاطون می‌گوید :روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح آتن و سرزمین‌های شرق را داشتند.» اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد . مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود . افلاطون در این باره نوشت «طوفان سبب زمین لرزه و سیل‌های بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت» افلا طون تردید داشت که هرگز نشانه‌ای از این سرزمین گمشده به دست آید .او نوشت «اقیانوس در آن نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است».


معماری مدرن

امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع می‌پردازند، حتی مدعی‌اند که جنبش نوین، حکم گونه‌ای «کلاف سردرگم» را دارد؛ آنان بر این باورند که معماران مدرن در عالم واقع، «ایدیولوژی» مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمی‌توانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بی‌تردید مبنا و جهت‌گیری ویژه خود را داشته‌است، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانه‌ای از پیامدهای آن، و از جمله کوشش‌های پست مدرن اخیر، فراهم می‌آید. به این طریق می‌توان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری مردم سالار در عصری که در آن به سر می‌بریم، دست یافت.

هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان محل سکونتی جدید ایجاد کند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست او باشد. لو کوربوزیه در سال ???? نوشت: «مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفه‌اش تجدید نظر در ارزش‌ها و عناصر تشکیل دهنده خانه‌است.»