سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخچه سرزمین ایران

تاریخ چند هزار ساله ایران که روزی بزرگترین امپراتوری جهان را تشکیل می داد، بر خلاف تاریخ بسیاری از ملل جهان(و برخلاف تمامی ملل قدرتمند جهان) تاریخی سرشار از کشورگشاییها ، قتل و غارتها و زورگویی ها نیست. بلکه تاریخی است که بیش از هر چیز بر پایه عدالت و آزادگی استوار است. در طول قرن های متمادی، بارها کشور ایران دستخوش حملات و مهاجماتی شده که هر یک از آن ها برای نابود کردن مملکتی کافی بوده است، ولی هرباره مهاجمین در مدنیت و فرهنگ درخشان ایران حل و مستهلک شده اند.

همه مرز ایران پر از دشمن است بهر دوره ای ماتم و شیون است

دریغ است ایران، که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود

ایران دارای 2500 سال تاریخ مدون و بیش از هفت هزار سال تمدن است. آنچه در نظر محققین تاریخ و باستان شناسی به خوبی روشن شده این است که یکی از کهن سال ترین تمدن های دنیا در سرزمین ایران بوجود آمده و وجود تمدن در برخی از نقاط سرزمین ایران تا حدود شش هزار سال پیش از میلاد مسیح، مشخص شده است.

تمدن از فلات ایران رو به مغرب رفته است و بر اساس همین عقاید است که بعضی از نویسندگان منشا قسمت مهمی از تمدن های جهان را از این سرزمین جاودان می دانند، یعنی سیر تمدن از فلات ایران رو به مغرب بوده است.

پروفسور ایلیف می نویسد:

با اینکه نژاد آریایی سهم عظیمی در تاریخ جهان دارد، موجب کمال تعجب است که ما اهالی مغرب زمین، یعنی بازماندگان این نژاد از اصل و بنیاد و اهمیت این تیره و فرهنگ سرزمین هایی که مهد و گهواره اسلاف ما بوده تا این حد بی اطلاع باشیم.

بنونیست می گوید:

تمدنایراناز این حیث که در دوران های مختلف با وجود تغییرات سیاسی به حیات خود ادامه داده، در تاریخ دنیا نظیر ندارد.ایرانیها برای ایجاد تشکیلاتی منظم از خود ابتکار به خرج دادند و توانستند با نظر بلند و وسایل مطمئن، امپراتوری هخامنشی را که مورد تحسین یونانی ها {که در آن دوران از تمدن در اندازه های تمدن ایران به دور بوده و برای اولین بار لوازم تمدن را در دورانی که زمانی که جزو امپراتوری ایران بودند، از ایرانی ها کسب کردند} بود و مدت ها در دنیای قدیم، نمونه ای برای تقلید سایر ملل به شمار میرفت، بوجود آوردند. خصوصیت حکومت هخامنشی در تشکیلاتی است که به کشور خود دادند. آن ها با اینکه برای مدت دو قرن همواره مشغول جنگ بودند، از ساختن بناهای باشکوه خودداری نکردند و ملل مختلفی را که در اختیار گرفته بودند به خوبی اداره می کردند. ایرانیان حکومت مرکزی نیرومندی ایجاد کرده و قوانین مخصوصی برای اداره مملکت خود وضع نمودند که بعد از آن ها در تمام ادوار این سرزمین تاریخی معمول گشتند. برخی از این قوانین از قبیل آزادی بیان، آزادی مذهب، حفظ قوانیت داخلی کشورها، بیمه ، تحصیل رایگان و ... پس از قرنها توسط کشورهای دیگر به کار گرفته شدند.

پروفسور اومستد دانشمند آمریکایی در کتاب تاریخ شاهنشاهی ایران می نویسد:

تاریخ حکومت هخامنشی، یک صحنه شگفت انگیز از تمدن های گوناگون را که واقعا درخشانی خاصی دارد و به خوبی ظاهر است که این تمدن در هر رشته به درجات عالی و به مرحله تکامل رسیده، در نظر انسان مجسم می کند.

پروفسور گریشمن می گوید:

هخامنشیان نخستین کسانی بودند که وحدت عالی شرقی و یا به عبارت دیگر وحدت جهان متمدن آن روز را که عناصر مختلف در آن زندگی می کردند به هم مرتبط ساخته و آن را تحت یک نطارت سیاسی که هیچگاه پیش از آن یابقه نداشته، قرار دادند. ایرانیان به ایجاد یک تمدن جهانی موفق شدند که منطقه نفود آن بسیار وسیع بود.

ایرانیان همچنانکه در اداره ممالک توفیق یافتند در اقتصاد و تجارت نیز بسیار موفق بودند زیرا تحقیقات ثابت می کند که ممالک دوردست که بر اثر توسعه کشور هخامنشی بدان پیوسته بودند، تحت نفود خیرخواهانه هخامنشیان از هر لحاظ (فرهنگی، علمی، اجتماعی، اقتصادی، رفاهی و امنیت) عمیقا تحول یافتند{ معادل امروزی این کشورها که در آن زمان هر یک شامل چندین کشور کوچکتر بودند عبارتند از بخشهایی از سرزمین های 1-هند، 2-پاکستان،3- افغانستان،-4-تاجیکستان، 5-ازبکستان، 6-ترکمنستان، 7-قزاقستان، 8-ایران، 9-ارمنستان، 10-گرجستان، 11-آذربایجان، 12-عراق، 13-ترکیه، 14-عربستان، 15-کویت، 16-بحرین، 17-امارات، 18-قطر، 19-یمن، 20-عمان، 21-فلسطین، 22-اسراییل، 23-لبنان، 24--اردن، 25-سوریه، 26-مصر، 27-قبرس و 28-یونان}.

هخامنشیان از لحاظ فرهنگ مادی و معتقدات دین و فرهنگ معنوی، نخستین کسانی بودند که صور و افکار را بین شرق و غرب مبادله کردند و آنها نزدیکی این دو جهان را با تمدن های آنها تحقق دادند و با این روش برای آینده، راهی را که جهان آینده می بایست در آن ره سپر گردد، هموار کردند. او در پایان می نویسد: پادشاهان هخامنشی در امپراتوری خود که وسیع ترین امپراتوری در تاریخ دنیا است، ترکیبی از تمدن های قدیم به وجود آوردند. فرمان ها ودستورهای پادشاه که چنین امراتوری بزرگی را سرپا نگه می داشت، نمی توانست از ناحیه یک سلطان مستبد و بدون مسوولیت باشد بلکه از طرف یک شورای سلطنتی صادر می شد. {منظور پروفسور گریشمن این است که اصول دموکراسی در اداره مملکت و مشاوره در امور مورد توجه و نظر شاهنشاهان ایران بوده است و دلیل آن آزادی مذهب و رعایت قوانین داخلی هر یک از ممالک تابعه در محدوده جغرافیایی آن بوده است}.

{نیاز به توضیح است که شورای سلطنتی در عمارت مخصوصی تشکیل می شده است که داریوش بزرگ قوانین خود را در این شورا تهیه و تنظیم کرده است. این شورا که از بزرگان تشکیل می شده است به منزله مجلس قانون گذاری در کشورهای دارای دموکراسی است. به همین جهت می توانیم ادعا کنیم که مجلس قانون گذاری در ایران سابقه 2500 ساله دارد. در تخت جمشید، عمارت شورا در انتهای حیاطی که بین حصار تالار تخت و پلکان شرقی آپادانا قرار دارد، واقع است. این بنا که بر فراز صفه ای به بلندی قریب 6/2 متر نسبت به کف حیاط ساخته شده از تالار تخت بالاتر است ولی بنای با شکوه و با عظمت آپادانا نسبت به آن مرتفع تر است. آقای اریش اشمیت اعتقاد بر هم زمان بودن این دو عمارت دارد}.

آلبر شاندور خاورشناس معروف و فرانسوی می نویسد:

پارسی ها رابط تمدن های منحط و منقرض دجله و فرات و تمدن نوبنیاد آتن و روم گردیند. در میان اقوام آشوری، بابلی و عیلامی که در قرن ها پیش می زیسته اند و دنیای جدیدی که امروز ما وارث آن هستیم، ایران یک خط رابط خدایی است. ایران وسیله شد که تحول اسرار آمیز تمدن انسانی و میل به ارتقا، عظمت، عدالت و تحقق افکار و اعمال چند هزار ساله بشر، استمرار و دوام یابد و باید صادقانه اعتراف کرد که ایران باستان نقش مهمی در این امر بر عهده داشته است.

در کتاب قانون و دادگستری در ایران باستان آمده است که:

ایران هنگامی در افق جهان آشکار شد که همه چیز در مرزهای غربی آن کشور واژگون گردیده بود{در آسیای غربی اقوام مختلفی فعالیت می کردند که عموما از کوه های زاگرس واقع در غرب ایران به جلگه غربی خود کوچ کرده بودند. این اقوام ایرانی بوده و یادآورهای حیرت انگیز فراوانی از زمان کوه نشینی خود مثل زیگورات های عظیم در این جلگه ساختند. خاک این جلگه تا امروز هم یادگار حیرت آوری از کوشش ها، زحمات و فتوحات آن اقوام را در کلمات ساده ای مانند بابل، شوش و نینوا مجسم می کند}. بدیهی است که نقش ملتی همانند ایران هرگز ناچیز و گونام نخواهد بود. این مسئله مسلم است که پارسی ها در مدتی کوتاه شاهراهی بزرگ در مسیر ترقی دیگران گشودند. پارسی ها به اختلاط اقوام و پیشرفت هنر که تنها وسیله ظاهر کردن خصوصیات یک ملت است، یاری و مساعدت کردند. فرمانروایان آنها، پادشاهان مقتری بودند که به عظمت و جلال می گرایدند و دلیل بارز آن شهرهایی با عظمت مثل پاسارگاد و تخت جمشید است که به مثابه اشعار با عظمتی از سنگ ساخته و پرداخته شده و نشانه نبوغ نژادی پاک یا نژادی است که حماسه آن اثر تابناکی در تاریخ جهان به یادگار گذاشته است. به صراحت باید گفت که کمتر قومی در تاریخ جهان وجود داشته که پس از این همه فتح و پیروزی تا این درجه ملایم، آرام و فروتن باقی مانده باشد.
ت.ر.گلوور در کتاب خود به نام "از پریکلس تا فیلیپ" می گوید:

ایران هم با آن چه که انجام داده و هم با آن چه که در انجام آن شکست خورده، به پیشرفت تمدن بشر کمک کرده است. ایرانی ها در زمینه موفقیت های مثبت نیز، ایده آل های جدیدی ایجاد کردند. این ایده آل ها عبارت از اداره خوب و شایسته جهان، با بیشترین اتحاد و هم بستگی همراه با کامل ترین میزان آزادی برای پیشرفت فرد، در سازمان بزرگ اجتماع بوده است. ایرانیان با هنر و استعدادهای خاص خود{که مورد حسرت بسیاری از ملت های جهان است} که هنوز هم {علیرغم اختلاط های نژادی رخ داده در گذشته} تا حدی ان خصوصیت ها را دارند، یک سلسله اعجاب هایی برای دنیای باختر بوجود آوردند.

پروفسور ایلیف{او پس از پایان تحصیلات خود در رشته باستان شناسی به کشورهای مختلفی که دارای آثار باستانی بودند، مسافرت کرد و سالیان دراز مطالعه خود را در آن رشته ادامه داد. این دانشمند و باستان شناس معروف در سال 1948 به دلیل اطلاعات وسیعی که در رشته باستان شناسی اندوخته بود، به سمت مدیریت موزه لیورپول انگلستان برگزیده شد} باستان شناس معروف انگلیسی می گوید: >>

داریوش بزرگ حدود امپراتوری خود را به دریای اژه و خاک یونان رسانید. پایدار و مستقر ساختن این امپراتوری عظیم نتیجه ابتکار ، فعالیت و نبوغ او در کشورداری است{باید توجه کرد که این امر از نبوغ داریوش به تنهایی منشا نگرفته و شورای حکومتی هخامنشی در این تصمیم گیری نقش داشتند که این امر نشانه نبوغ ذاتی ملت ایران به شمار می آید}. داریوش بزرگ، نخستین فرمانروایی در جهان است که تشکیلات سیاسی بزرگی بوجود آورد که در دوران تاریخ قدیم، فقط امپراتوری روم{که این امپراتوری روم، چندین قرن پس از حکومت داریوش ایجاد گردید و اگرچه از نظر سیاسی بر اساس شیوه حکومت ایرانیان اداره می شد اما از نظر اجتماعی از بدوی ترین روش ها استفاده می کرد. به گونه ای که ازادی دین، ازادی قوانین داخلی حکومت های تابعه، حقوق اولیه بشر و ... در ان وجود نداشت. در روم تعداد بردگانی که به بیگاری مجبور بودند بیش از دو برابرخود رومیان بود و رومیان بجز جنگ و تولید مثل هیچ کار دیگری را خود،انجام نمی دادند.به همین دلیل سطح بهداشت فوق العاده پایین بود تا جایی که فضولات انسانی در معابر ریخته می شدند(به دلیل فقدان اگوی شهری)و بیماری هایی مثل جزام، طاعون، وبا و... هر از گاهی کشتاری وسیع به راه می انداختند. شکنجه و کشتار به دلایل مذهبی به بدترین شکل ممکن وجود داشت و ارتش روم می بایست در هردو و یاسه سال یک باردیگر و از نو، کل ممالک تابعه را با خشونت تمام فتح کند.در حالی که از قرن ها قبل از آن در ایران هیچ برده ای وجود نداشته و کلیه حقوق شخصی و اجتماعی اقوام و کشورهای تابعه محترم شمرده می شد.}همطراز آن بود. نظیر امپراتوری ایران از لحاظ وسعت و عظمت تا ان زمان بوجود نیامده و پایه های آن، چنان محکم و استوار بود که مدت چندین قرن در اختیار خانواده ای که موسس آن بود باقی ماند{منظور این نیست که حکومت حتما از پدر به پسر منتقل می شده بلکه منظور این است که حکومت در خاندان هخامنشی باقی مانده است}، در صورتی که این خانواده تا ان زمان فقط بر ایالت دور افتاده ای حکومت کرده بودند{داریوش در کتیبه بیستون به این حکومت خاندان هخامنشی بر پارس اشاره کرده و می گوید:" هشت تن از دودمان من پیش از این شاه بودند، من نهمین هستم. نه تن پشت اندرپشت".

همین باستان شناس می گوید: تا جایی که تاریخ به ما نشان داده ، به غیر از ملت یهود، هیچ ملت شرقی دیگری اینقدر در ترکیب دادن تمدن امروزی و فکر بشر، مانند یهودیان موثر نبوده است.

ویلسون امریکایی در کتاب تاریخ صنایع ایران می گوید:

ایران در طرح صنایع، راهنمای تمام مردم جهان بوده است . استعداد و ذوق ایرانیان از لحاظ راهنمایی در صنعت، مورد تصدیق محققین است و این یکی از گرانبهاترین خدمت های این ملت به تمدن جهان است.

پروفسور پوپ{پروفسور آرتور آپهام پوپ، بزرگترین ایران شناس و ایران دوست معروف آمریکایی، از سال 1925خدمت خود را به عنوان مشاور هنری دولت ایران آغاز کرد. وی هنگام مرگ در شهریور سال 1348 درکعبه آمال خود شیراز، 89 سال داشت و چون از سال های پیش در شیراز اقامت گزیده بود، بعلت سکته قلبی در همان جا در گدشت. پوپ قسمت اعظم عمر خود را صرف مطالعه پیرامون تاریخ و هنر ایران باستان کرده بود و نسبت به ایران عشق می ورزید. می توان گفت که او همچون عاشقی دلباخته، شیفته زیبایی های جاودان هنر و تمدن ایران شذه بود. پوپ دارای تالیفات متعدد و باارزشی درباره تاریخ ایران و آثار هنری ایران باستان است که مهمترین آنها کتاب تاریخ هنر ایران است که در 12 جلد انتشار یافته است. علاقه این ایران شناس نامی نسبت به ایران به اندازه ای بود که هنگام مرگ وصیت کرد تا جسد او را در اصفهان دفن نمایند. ضمنا کلیه اموال و کتابخانه نفیس و پر ارزش خود را به دانشگاه پهلوی شیراز بخشید، طبق وصیت آن شادوران، جسد او در بلوار خواجوی اصفهان به خاک سپرده شد.} در همین زمینه می نویسد:

بزرگترین ، بادوام ترین و مشخص ترین خدمت ایران به جهان در رشته صنایع بوده است.

در کتاب قدیمی ملوک الفرس ثعالبی ذکر گردیده است که:

حکومت ایران از قدیمی ترین حکومت های دنیا و سلطنت آن با دوام ترین سلطنت ها است و جمیع اختراعات مفید را که موجب بسط تمدن بشر است به پادشاهان ایران نسبت می دهند.


متن وصیت نامه داریوش کبیر

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی
.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند
.
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند
.
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت
.
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند
.
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد
.
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند
.
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند
.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد
.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده
.
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای
.
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .


متن وصیت نامه کوروش کبیر

فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم.
من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام.
زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم.حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد.
از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید.
پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم.
هم‌اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم.پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.
از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.
به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.

بازگشت به آزادی...دوستی دختر و پسر

(زندگی زیباست,انسان زیباست,ارتباطات انسانی و عشق ورزی زیباست.صمیمیت و محبت زیباست.)

- این روزها روابط بین دخترها و پسرها بسیار زیاد شده،بسیاری از این روابط راضی نیستند،

دوستی ها مقطعی و بسیار سطحی و زودگذر شده، با این حال،هنوز بسیاری از دخترها و پسرهای

ایرانی دوستی با جنس مخالف را تجربه نکرده اند.و برخی از این بابت ناراحتند.بخصوص پسرها.

پسرها برای ارتباط با دخترها به هر شیوه ای متوسل می شوند.البته نیاز جنسی هم دخیل است،

ولی برای کسی که رابطه را تجربه نکرده نیاز روحی اول را می زند.

- توصیه من به پسرهایی که در ایجاد ارتباط با دخترها مشکل دارند، شجاعت است،فقط شجاعت.به

خودتان اعتماد کنید،تجربه کنید،شجاعانه و آگاهانه تجربه کنید.

مهم ترین نکته در ایجاد ارتباط،ارتباط چشمی ست،نگاه قدرتمندانه به همراه لبخند.و البته همان طور

 که اشاره شد،شجاعت.شجاعت در پیشرفت و ایجاد مهارت های ایجاد ارتباط، بسیار موثر است.

-توصیه من به دخترهایی که در ارتباط با پسرها مشکل دارند این است که کسب توانایی ارتباط  پسرها 

را از اینترنت شروع کنند و با مکالمات تلفنی و سپس دیدار و رابطه واقعی، مشکلات خود را حل کنند.

- از این ناراحتم که هنوز جامعه به آن سمتی نرفته و آنقدر پیشرفت نکرده است که ارتباطات اجتماعی

آسان برای همه باشد.

پسرانی را می بینم که تشنه اند و دخترانی که...

- برخی دختر ها احساس تنهایی می کنند،به محبت نیاز دارند،و نیز برخی از پسرها...همه ما به محبت

نیاز داریم و به هر شیوه ای از جمله خانواده،دوست،همسر،.. باید به نیاز خود پاسخ دهیم.

- توصیه من به دخترهایی که دوستی را تجربه نکرده اند این است که پاکی خود را حفظ کنید ولی با روابط زیبا.رابطه

مهم است.همان طور که خودتان مهمید.پس ارتباطات معمولی خود را گسترش دهید و بر اطلاعات خود درباره

ارتباطات انسانی بیفزایید.

- داشتن دوست دختر و یا دوست پسر های فراوان نمی تواند مانع احساس تنهایی در فرد شود،بلکه

چند رابطه ای می تواند مشکلات ما را بیشتر کند.

 مهم ترین عامل چند رابطه ای شدن طرف مقابل عدم توجه شما به نیازهای اوست.

-اگر تنها هستید اصلا ناراحت نباشید،دوستی و رابطه هم معایبی دارد،تنهایی هم محاسن و لذت های

خاص خود را دارد.از کسانی که رابطه را تجربه کرده اند بپرسید،بیشترشان ناراضی اند،ولی کسی که

آگاهانه و عاشقانه زندگی می کند موفق تر و راضی تر است.می توانید به تنهایی خود افتخار کنید!

بسیاری از پسرها و دختر هایی که در روابط با جنس مخالف افراط می کنند، در دام شهوت پرستی

گرفتار می شوند.

 بسیاری از پسرها و دختر ها نیز از این روابط راضی نیستند و بلعکس خیلی ها هم راضیند.

- در مورد ارتباط جنسی باید آگاهانه رفتار کنید،مبادا به خاطر نیاز، در دام شهوت پرستی و هوس بازی

گرفتار شوید.

- برخی دختر ها هم به خاطر مشکلات خانوادگی و عوامل دیگر تاکنون نخواسته یا نتوانسته اند با کسی

ارتباط برقرار کنند.و برخی هم شاید از این بابت ناراحتند.آنهایی که اصطلاحا اهل دوستی نیستند می

توانند آشنایی هایی داشته باشند تا بتوانند از این طریق توانایی ها و تجربه هایی کسب کنند و هم

اینکه فرد مناسب و دلخواه خود را برای ازدواج پیدا کنند.

چرا دختران و پسران ما باید در حسرت محبت باشند؟چرا باید اینگونه باشد؟این کمبود ها و رنج ها

دردهای بسیار مهم جامعه ماست،که باید برایش چاره ای اندیشید،.ولی بدانید دوستی و پیوند و ..

واسطه و وسیله است،مهم ترین خودتان اید.

بهتر است در پی پیشترفت خودتان باشید و خود را ارتقاء دهید.

اصل وجود شماست،نه زندگی تان.زندگی و هر چیزی غیر از شما وسیله است.

پیوند و دوستی زیباست،عشق را باید تجربه کرد،باید با عشق و صمیمیت و صفا زندگی کرد

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

- توصیه من به پسرها (البته خانم ها ببخشید) این است که :

اگر رابطه با جنس مخالف را تجربه نکرده اید،حتما تجربه کنید خیلی خوبه و حال میده،ولی آگاهانه.

با مطالعه و با مشورت و به آهستگی.

هر مشکلی با گفت و گو قابل حل است.


- منت کشی و التماس مطلقا ممنوع!

معنی مطلقا ممنوع را که می دانید؟

آیا کسی که به شما اجازه می دهد که التماس کنید ،شایسته شماست؟

با التماس کردن به او احساس خوبی می دهید.شاید هم طرف مقابل ،ماجرای التماس های  شما را

برای دوستانش تعریف کند و از این کار لذت ببرد و یا در پیشرفت رابطه اش با شخص دیگری استفاده کند.

- چاپلوسی و تعریف و تمجید ممنوع!

- پیشنهاد دوستی ممنوع!

پس اجازه دهید که همه چیز به صورت طبیعی پیش رود.

- هیچ رابطه ای را قطع نکنید.هر رابطه ای را می توان به گونه ای ترمیم کرد.به هر حال ارتباط بهتر از قطع

ارتباط است.پس از قطع رابطه ممکن است پشیمان شوید،ولی در صورت عدم قطع رابطه ابتکار عمل در

دست شماست.

- بی توجهی طرف مقابل ممکن است نشانه چند رابطه ای او باشد،ممکن است تمایلی به شما نداشته

باشد،یا اهل دوستی و روابط جدی نباشد،یا  این بی توجهی نتیجه بی توجهی شما باشد،شاید می

خواهد با این کار تحریکتان کند که در مورد ازدواج صحبت کنید.

- بی توجهی شما به دوستتان و عدم توجه به نیازهای عاطفی اش ممکن است باعث چند رابطه ای

شدنش شود.

چون همه ما نیازهایی داریم و به هر صورت این نیازها باید به طریقی تامین شوند.

- وابستگی ممنوع!

می توان عاشق بود،صمیمی بود و عشق ورزید ولی وابسته نبود.

بعضی ها چون از وابستگی می ترسند، از صمیمیت و عشق ورزی هم روی گردان شده اند،این ها

انسان های ترسویی هستند،

باید شجاعانه زندگی کرد،وابستگی را تجربه کنید تا بتوانید درکش کنید.

نیازت را عاشقانه زندگی کن،لحظه ها را عاشقانه زندگی کن و به گذشته و آینده فکر نکن.


شهاب سنگ

شهاب سنگها تکه هایی (عموما"سرگردان )جدا شده از سیارکها،ماه،مریخ وحتی شاید دنباله داران با وزنهای بین چند گرم تا چندین تن هستند که از فضا به زمین می افتند . این اجرام تا زمانی که در فضا سرگردان باشند شهاب واره نامیده شده و وقتی که یکی از آنها به جو زمین برخورد می کند معمولا" در ارتفاع های بین 120 تا 90 کیلومتری سطح زمین درخشش مختصری یا ردی درخشان زود گذز ایجاد می کند که شخانه یا شهاب نام می گیرد. شهاب سنگهای بسیار بزرگ که سیارکهایی کوچکند هنگام برخورد با زمین منفجر می شوند وحفره هایی به نام دهانه های برخوردی پدید می آورند.سقوط آنها ممکن است با ظهور آتشگوی وسپس موج انفجار همراه باشد.به ندرت نیز برخورد آنها چنان انفجار آمیز است که سیر تاریخ زمین را دگرگون می سازد.در سالهای اخیر شهابسنگها ودهانه های برخوردی به سبب کشف غرابت ایریدیومی موجود در میان رسوبات مرزی کرتاسه- ترشیاری در کانون توجهات قرار گرفته اند.احتمالا" ?? میلیون سال پیش یک شهابسنگ بزرگ (یا هسته یک دنباله دار)در محلی که اکنون شبه جزیره یوکاتان نامیده می شود با سطح زمین برخورد کرد ودهانه بزرگی به قطر ??? کیلومتر پدید آورد.

برخی شهابسنگها شبیه سنگهای آتشفشانی زمین هستند.برخی دیگر شبیه آلیاژ آهن - نیکلی هستند که طبق باورهای امروزین هسته زمین را می سازند با این وجود بسیاری دیگر به هیچ چیز زمینی شباهت ندارند وممکن است بازمانده ماده اولیه ای باشند که منظوه شمسی از آن پدید آمد.بررسی این شهابسنگهای آغازین در آزمایشگاه ،دانشمندان را قادر می سازد تا با بخشی از غبار اختری که منظومه شمسی از جمله خورشید،زمین وحتی خود آدمی از آن پدید آمد کارکنند.این اجرام نمونه ای از بخش های دست نایافتنی منظومه شمسی هستند که احتمالا" هیچگاه هدف بازدید فضانوردان نخواهند بود زیرا هزینه چنین سفرهای اکتشافی بسیار گزاف است.

شهابسنگها را معمولا" به نام محلی که هنگام سقوط در آن حوالی دیده شده ویا محل یافتن آنها می نامند.سقوط شهابسنگها در برخی موارد شامل هزاران قطعه سنگ یا آهن است که وزن همه آنها به چندین تن می رسد ومعمولا" در نواحی وسیعی توزیع می شوند.چنین مواردی را بارش شهاب سنگی می نامند.قطعه قطعه شدن شهابسنگهای بزرگ ناشی از اثرات حرارتی و فشاری جو زمین است.

شهاب سنگها به سه دسته زیر تقسیم می شوند:

      سنگی: که عموما" از جنس سیلیکات بوده ومانند صخره های زمینی هستند. یافتن شهابسنگ های سنگی مشکل تر است. زیرا از سیلیکات هایی مانند سیلیکات ها ی سنگ های زمینی تشکیل شده اند. گونه ای از این شهابسنگها یعنی شهابسنگهای سنگی یوکریت به احتمال بسیار قوی از سیارک وستا که یکی از شناخته شده ترین سیارک ها است کنده شده اند.

شهابسنگ های سنگی به دو نوع کندریت و آکندریت تقسیم می شوند. شهابسنگ های که دارای دانه های کندرول هستند کندریت و آنهایی را که فاقد کندرول باشند را آکندریت می نامند. 


       سنگی آهنی : که تقریبا" مقدار آهن وسیلیکات آنها به یک اندازه است تعداد شهاب سنگهای یافت شده از این گروه نسبت به بقیه کمتر است. در آنها بلورهای سنگی در زمینه فلز دیده می شود و در مواردی سنگ و فلز با هم مخلوط شده اند.

     آهنی:سنگهایی که بطورکلی از نیکل و آهن تشکیل شده اند.این سنگها با توجه به نسبت این دو عنصر دارای چند زیر رده می باشد. شهابسنگ های آهنی بسیار کم در معرض هوازدگی قرار می گیرند. بنابر این چندین سال هم که از سقوطشان بگذرد باز هم شکل اولیه خود را حفظ می کنند. ولی شهابسنگ های سنگی را پس از چند سال به دشواری می توان از سنگ های زمینی تمیز داد.


بیشتر شهابسنگها نشانه هایی از حرارت وفشار های خاصی دارند وعقیده بر این است که تکه های اجرام بزرگتری مانند سیارکها بوده اند.گرچه شهابسنگهای مریخی و شهابسنگهای ماه هم شناسایی شده اند. مشاهدات طیفی از مدارک چنین عقیده هایی به حساب می آیند. این سنگها بر اثر برخوردهای فضایی شدید با سطح ماه یا مریخ به فضا پرتاب می شوند و پس از مدتی سرگردانی به دام گرانش زمین می افتند. تاکنون بیش از 30 شهابسنگ مریخی پیدا شده است. از آنجا که انسان هنوز ماموریت رفت و برگشتی به مریخ انجام نداده است تا نمونه هایی را به زمین بیاورد این سنگها تنها نمونه های مریخ روی زمین اند.

شهابسنگها از دید دیگری هم تقسیم می شوند:شهابسنگهای سقوط عینی یا Falls  که زمان سقوط مشاهده شده وپس از زمان کمی یافت می شوند و شهابسنگهای یافته یا Finds   که مدت زمان زیادی پس از سقوط یافت می شوند.

شهابسنگهای سنگی بیشتر از دسته اول هستند بنابراین عقیده بر این است که عمده شهابسنگهای یافت شده از این دسته باشند.شهاب سنگهای آهنی بیشتر از دسته دوم هستند چراکه این سنگها تامدت زمانهای مدیدی پس از سقوط فرسوده وهوازده نمی شوند .

شهاب سنگهادارای ارزش بسیار هستند هم از دید دارندگان کلکسیون شهاب سنگ وهم از دید افراد متخصصی که روی منشا ء ومواد تشکیل دهنده آنها کار می کنند.هرچند مدتی چنین سنگهایی با زمین برخورد می کنند والبته بسیاری از آنها شاید هیچ وقت به دست انسانها نیافتند.

شهابسنگها به طور تصادفی در همه جای زمین از مناطق گرم استوایی تا مناطق سرد قطبی سقوط می کنند و جایی از سیاره میزبان بهتری برای آنها نیست. اما در پهنه یخزده و سفید پوش مناطق قطبی شهابسنگها را راحت تر از هر کجای دیگر می توان شناسایی کرد. چون در این مناطق بجز سنگ های آسمانی اغلب نشانی از سنگ دیگری نیست و جستجو گران آنها را می توانند از دوردست به خوبی شناسایی کنند. همچنین کویرهای شنی و صحراهای بسیار خشک نیز مانند صحرای آفریقا میزبانان بسیار خوبی برای شهابسنگ ها می باشند.

اگر ناظر سقوط یک شهاب سنگ را در چند صد متری خود ببیند احتمالا"نخواهد توانست آن را پیدا کند وآنهایی که به طور اتفاقی به ساختمانها یا خود رو ها می خورند آشکارا استثنایی هستند.سابقه موثقی از مرگ افراد بر اثر سقوط شهاب سنگ وجود ندارد هر چند شهاب سنگ ناخلایت در مصر هنگام سقوط در سال 1911 میلادی سگی را کشت.

طبق پیش بینی آماری به ازای هر سه شهاب سنگ که نزدیک قطبین سقوط می کنند،چهار سنگ نیز نزدیک به استوا می افتند،زیرا تمرکز گرانشی شهاب سنگها را به سوی نواحی استوایی سوق می دهد.

شهاب سنگها در تمام ساعات شبانه روز سقوط می کنند اما شمار آنها در بعد از ظهروشامگاه بیشتر است.زیرا هنگام چرخش زمین ،نیمکره ای که در آن زمان محلی از ظهر تا نیمه شب است با اجرامی مواجه است که در گردش مداری به دور خورشید از روبرو به زمین نزدیک می شوند. در این مواقع آنها آسانتر در میدان گرانش زمین به دام می افتند.بر عکس این اجرام از نیمکره ای که در آن زمان محلی از نیمه شب تا ظهر است دور می شوند.پس احتمال آنکه در میدان گرانشی زمین به دام بیافتند ضعیف است.بیشتر اجرام منظومه شمسی در همان جهت زمین بدور خورشید می گردند بنابراین هنگام مواجهه،اختلاف سرعت با زمین اندک است،یعنی فقط در حد چند کیلومتر در ثانیه.هر چه سرعت مواجهه کمتر باشد بخت آنکه جسم هنگام سقوط در جو زمین نسوزد و سالم به سطح زمین برسد بیشتر است.اجرام نادری که در جهت مخالف زمین بدور خورشید می گردند  احتمالا" یکراست به نیمکره ای که زمان محلی آن از نیمه شب تا ظهر است می خورند. در این رویا رویی ،سرعت نسبی زمین وجسم می تواند به 70 کیلومتر در ثانیه برسد.این اجرام با چنین سرعتی بخت ناچیزی برای بقاء دارند ودر جو می سوزند.